درباره کربلای معلا
زیارت
دور از حریمتان به غم ام مبتلا ولی ..... ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

حرم امام حسین (ع)

شهر کربلا در کنار صحرا و در جنوب غربی رود فرات است. در قدیم در این منطقه روستایی به نام العین وجود داشته که کاروان ها راهشان از آن م یگذشته است مسافت کربلا تا بغاد و نجف 80 است و تا تهران 980 کیلومتر.

حضرت علی در سال 36 ق برای جنگ صفین از این منطقه گذشته اند و چون نام آن را فهمیدند در آن نماز خواندند و فرمودند، در این سرزمین واقعه سختی رخ خواهد داد.

به آن حائر حسینی هم می گویند. وقتی متوکل دستور تخریب حرم را داد و دستور داد آن را شخم زدند و آب انداختند تا اثارش نیز از بین برود ولی گاوها از روی قبر رد نشدند و این واقعه را شخصی که خودش دیده بود برای شیخ طوسی تعریف کرده بود و آب نیز روی قبر را نگرفت و از کناره های آن رشد و در عرب به زمینی که آب در آن فراگیر نشود و آن را دو ربزند حائر می گویند.

 

تربت کربلا    شفا است و برای مهر آن خواص خاصی ذکر شده و این خواص فقط در مورد خاک کربلا آمده / تا هشت فرسخ از قبر امام تربت است (ابن فهمد حلی) در کنار قبر آن امام درخت سدری بوده که علامت زائران بوده. لازم به ذکر است که پسر متوکل (منتصر عباسی) پدرش را به خاطر این کار که باعث شورش ها شده بود به قتل رساند و تلاش زیادی برای بازسازی حرم نمود.

حرم امام حسین همواره دارای ساختمان هایی بوده و گاهی تخریب شده اند. بنای فعلی مربوط به صفویه و افشاریه و سلطان های ایلخانی مثل اویس جلایری است.

« مناره العبد مثل ماره سامرا بوده که ا زحرم امام حسین به طرف حرم حضرت ابوالفضل دست چشت بوده که حدود 80 سال قبل تخریب شده به دلیل واهی و مردم بسیار گریان و غمگین شدند.»

دولت های عثمانی و قاجار هم تلاش هایی نموده اند.

در سال 1216 هـ ق که وهابیان پس از تخریب گنبد و بارگاه امامان معصوم دربقیع به کربلا و نجف هم حمله کردند که مصادف با زمان قاجاریه درایران است. تخریب های آنان را قاجاریه جبران نمود و ساخت و سازهایی نمود. اثار گلوله هایی که امروزه در حرم دیده می شود کار نیروهای بعثی است که به شیعیان متحصن در حرم حمله نموده بودند. این شیعیان علیه حکومت وقت قیام نموده بودند . دو مناره حرم مربوط به حدود 650 سال قبل سلطان اویس جلایری است که آن یکی که کمی خراب تر است حدود 65 سال قبل نیمه تخریب و بازسازی شده . در حرم حضرت امام حسین بسیاری مدفون شده اند که از آن جمله اند:

 

شهدای کربلا: که در پائین پای حضرت دفن هستند و اسامی شان که حدود صد و بیست است در بالای ضریحشان نوشته شده است. حضرت علی اکبر و علی اصغر در همان ضریح امام حسین مدفون می باشند.

 

حبیب بن مظاهر : او که از یاران حضرت علی و بزرگ قبیله بنی اسد بوده و در تمام جنگ ها در کنار مولا علی بوده است. او در سن 75 سالگی در کنار حضرت در کربلا بوده و سردار جناح چپ سپاه امام بود. او درساعات آخر بسیار شاد بود. بریر به ایشان گفت برادر این ساعت ساعت شوخی و خنده نیست و حبیب پاسخ می دهد چه جایی بهتر از اینجا برای خوش حالی . به خدا قسم دوست دارم با این یاغیان نبرد کنم و ...

و امام حسین هنگامی که خبر شهادت حبیب را شنید چهره شان درهم شد و فرمودند آفرین حبیب تو شخص فاضلی بودی که در یک شب قرآن را تمام می کردی و حبیب صاحب سر علی بود مثل میثم و از ایشان بسیار علوم را یاد گرفته بود.

 

ابراهیم  مجاب: او نوه امام موسی کاظم بود – فرند محمد عابد که به سبب نماز و روزه بسیار به عابد مشهور شده است. پدرش از ظلم بنی عباس به شیراز فرار کرده بود و قرآن می نوشت. مزار او در شاهچراغ است. سید ابراهیماولین سید فاطمی بود که که بعد از متوکل عباسی که همه را فراری داده بود و بسیاری را شهید کرده بود به کربلا آمد و آنجا را طون خود ساخت. آل طعمه عراق که نویسندگان خوبی هستند از نسل اویند. هنگامی که سید ابراهیم آمد به مزار سید الشهدا خطاب به مزار نمود و گفت السلام علیک یا ابی و صدایی شنید که گفت و علیک السلام یا ولدی به همین سبب به مجاب معروف شده است. علمای بزرگی در کنار مزار او دفن هستند.

 

قتلگاه: در کنار آرامگاه حبیب دری است که به وسیله راهروی باریکی به ضریحی می رسد که محل شهادت حضرت امام حسین است. در قدیم چون خاک زیادی از آنجا برداشته بودند گود شده بود و پله می خروده به سمت پائین ولی امروزه درب ندارد. امیر کبیر – مظفرالدین شاه – محمد علی شاه – احمد شاه و بسیاری دیگر در حرم امام حسین است

 

حضرت ابوالفضل  :   از طرف پدر که فرزند امیرالمؤمنین بوده و فنون جنگی و راه و رسم نبرد را در دوران نوجوانی از همان حضرت فرا گرفته بودند. از طرف مادر به فاطمه کلابیه که از قبیله بنی کلاب که به جنگاوری و شجاعت در بین اعراب زبانزد بوده اند می رسند. مادرش را عقیل برادر حضرت علی که به علم تبار عرب آشنا بودند برای حضرت مولا برگزیدند. ایشان (حضرت ابوالفضل) در چهارده سالگی شهادت پدرش و در 24 سالگی شاهد شهادت امام حسن و در 35 سالگی در کربلا آمدند. القابی چون قمر بنی هاشم – سقای کربلا – باب الحوائج – علمدار را دارا هستند. ایشان از نظر جسمانی بسیار خوش اندام و قوی بودند ولی ویژگی اصلی شان که ایشان را فردی متمایز می نماید آموز شهایی که در محیط خانوادگی دیده بودند است. به همین دلیل وقتی معصومین از او یاد می نمودند به ویژگی های معنویشان اشاره نمودند.

حضرت سجاد در مورد عمویشان عباس می فرمایند: برای عباس در نزد خداوند مرتبه و درجه ای است که همه شهدا به آن غلطه می خورند و نیز در زیارت نامه ایشان کهاز قول امام صادق است تعبیرهای بسیار بلندیآمده. ایشان حتی لحظه ای از آمدن به همراه امام شک نکردند و دو برادر خود را نیز همراه آوردند. عصر روز پنجشنبه نهم محرم که فرمان حمله به امام حسین به دست ابن سعد رسید و لشکر کفر آماده حمله میشد شمر که از بن کلاب رود و از ابن زیاد در کوفه امام نامه ای آورده بود برایعباس و برادرانش به پشت خیمه های نور آمد و عباس را صدا زد. امام حسین فرمودند جوابش را بدهید و شمر گفت برایتان امان آورده ام با من بیایید حضرت عباس جواب سختی به او داد و فرمودند : دستت شکسته باد. ای دشمن خدا. آیا از ما می خواهی برادر خود و سید و آقای خود حسین را که پسر فاطمه است رها کنیم و به طاعت لعنت شده گانی از فرزندان لعنت شدگان در آئیم و ...

در شب عاشورا امام حسین به عباس گفت فرصتی بگیر از دشمن تا امشب را به نماز و تلاوت قرآن پردازیم. و ایشان این کار را نمودند و حضرت یاران خود را در همان شب جمع نموند و گفتند: اکنون تاریکی شب شما را فرا گرفته. از این فرصت استفاده کنید و که رکدام از شما دست یکی از بستگان مرا بگیرید و از این محل متفرق شوید و مرا با این قوم تنها بگذارید. زیرا اینان فقط با من کار دارند و شاید هنوز حرف امام تمام نشده بود که عباس برخواست و با غم و اندوه و امید عرض کرد. چرا این کار را کنیم؟ تا بعد از تو زنده بمانیم و اظهار وفاداری نمودند و جوانان بنی هاشم نیز برخواستند و  الی آخر . خلاصه که نقش ویژه و منحصر به فرد ایشان در کربلا عجیب و خواندنی است.

خواست خداوند بود که بدن مبارک ایشان به درخواست خودشان به خیمه ها باز گردانده نشد و در فاصله ای از دیگ رشهدا که د رخیمه ای توسط حضرت ابا عبدالله جمع شده بودند باقی ماند تا بنی اسد هم ایشان را به دستور حضرت سجاد همانجا دفن نمودن و خدا خواست که ایشان مثل دیگ راهلبیت دارای حرم و بارگاهی باشد. تا مقام رفیع ایشان بر همه عالم روشن شود. داستان و علت دوری ایشان از دیگران هم ریختن خون فرق مبارکشان بر روی چشمان اسب جنگی شان بوده اعراب احترام بسیار ویژه ای برای آن حضرت قائل اند و برای مسائل بسیار مهم می آیند نزد حرم ایشان و برای یکدیگر سوگند می خورند و قرار می گذراند. معتقدند متخلف از قرار به دست ابوالفضل تنبیه و مجازات می شود.

 

فرات: غسل درآن بسیار مستحب است و  بسیار به آن سفارش شده است. امروزه فرات دیگر وجود ندارد و آب آن به لوله کشی ها منتقل شده و آب شهری کربلا همان آب فرات است. نهری که امروزه در کنار مقام حضرت صاحب جاری است علقمه یا فرات نیست بلکه نهری است به نام نهر حسینی که به دست انسان ها کنده شده برای مشروب ساختن مزارع کشاورزی و به علت بالا آمدن سطح چاه های فاضلاب کربلا نهر حسینی بسیار آلوده است.

 

تل زینبیه:     روز عاشورا و هنگام نبرد حضرت زینب بر بالای تپه ای که مشرف به میدان بود می رفتند و شاهد جنگ و جان فشانی یاران و خود حضرت بودند. این تپه در محل تل امروزی بوده که پنج متر بالاتر از کف سحن حرم است و 35 متر فاصهل با مقتل دارد.

 

خیمه گاه: محل خیمه ها  و اقامتگاه و چاله های اردوی سید الشهدا بوده است. که حدود سیصد متر با میدان جنگ فاصله داشته. امروزه خیمه گاهی در 250 متری حرم ساخته اند و در آن خیمه حضرت عباس و حضرت سجاد و .. .ساخته اند محل اصلی خیمه گاه به نظر می رسد در محل مستشفی امام حسین امروزه باشد.

 

طفلان مسلم    عقیل برادر حضرت علی فرزندی داشت به نام مسلم که همه می شناسیم. سفیر امام حسین به کوفه – از مسلم دو فرزند به نام های عبداله و علی می باشد. فرزندان دیگری هم در تاریخ آمده است. مورخان اعتقاد دارند که نسل مسلم پایدار نماندده و همه فرزندان ایشان د رکوفه و کربلا به شهادت رسیده اند مشخور و معروف بین شیعیان این است که محمد و ابراهیم فرنزدان مسلم اند. این دو در کربلا حضور داشتند و پس از شهادت امام حسین و حمله دشمن به خیمه ها پا به فرار گذاشتند و گم شدند تا به دست سربازان عبیداله افتادند. آنان را نزد عبیداله بن زیاد آورند. او دستور داد آنان را به زندان بیندازند و از غذا و آ بگوارا محرومشان نمایند. آنان یکسال د رزندان روزه گرفتند و شب ها با قرص نان و کوزه ای آب افطار می نموند. پس از یکسال از ترس هلاکت خود را به زندانبان معرفی نموند. او بسیار متأثر شد و آنان را آزاد نمود و تا کناره راه آورد. فردایش زندانبان را به نزد عبیداله آوردند. از او پرسید فرزندان مسلم را چه کردی و او گفت در راه خدا آزاد کردمشان. او را 500 ضربه شلاق زدند و در زمین شلاق شهید شد فردایش پسران مسلم که خیلی خسته شده بودند به کنار خانه های دور زن را دیدند خود را معرفی نمودند. ان زنان که دستار اهلبیت بودند آنان را غذا و آب و جا دادند. شب که شوهرش به خانه آمد آنان را شناخت و بست و به کنار رود فرات برد و به غلامش دستور داد سر آنان را جدا کند ولی او امتناع کرد و خود را به رود انداخت. پسرش هم همینطور، او خود آنان را شهید نمود. هنگام شهادت آن دو از او خواستند که ما را شهید نکن و به نزد عبیداله ببر تا خودش حکم کند. او قبول نکرد. آن دو گفتند پس اجازه بده ما نماز بخوایم اجازه داد وبعد از نماز گفتند یا حی و یا حکیم. یا احکم الحاکمین. میان ما و او به حق حکم کن. هنگامی که حدث سرهای آنان را به نزد عبیداله آورد او بسیار متأثر شد و سه بار از جای خود بلند شد و نشست. گفت آنان را کجا یافتی. گفت مهمان ما بودند. گفت حق مهمان را مراعات نکردی. گفت بله مراعات نکردم گفت هنگامی که خواستی آنان را بکشی چه گفتند: گفت گفتند ما را نکش و بفروش و بهره ای ببر. گفتم نه. گفتند: خویشاوندی ما را با رسول الله مراعات کن. قبول نکردم. سپس نماز خواندند و یا حی و یا حکیم و خداوند میان ما و او به حق حکم کن. به اینجا که رسید عبیداله گفت: احکم الحاکمین حکم کرده کیست که این فاسق را به درک واصل کند. و او را در همان محل شهادت طفلان گردن زدند . آرامگاه ایشان نخستین بار در قرن چهارم توسط عضد الدوله و سپس به دست شاه اسماعیل صفوی تجدید بنا شد.

 

حربن یزید ریاحی: حر از راه یافتگان و هدایت یافتگان بود که نخستین بار راه را بر کاروان امام حسین بست ولی در پایان در اوج عزت و شرافت یعنی شهادت در راه امام حسین دست یافت. و راز آن را بزرگان و علما به واسطه احترام به حضرت زهرا و نام مبارک ایشان می دانند. امام حسین هنگامی که گفت بگذاربه کوفه برویم گفت نه. گفت بگذار به مدینه برویم گفت نه. امام به او گفت مادرت به عزایت بنشیند داد گفت چون مادر شما فاطمه زهراست هیچ نم یگویم ولی اگر فرد دیگری بود جوابش را می دادم و در این کلام حضرت هم سری است که بذر هدایت را در دل او کاشت تا در روز عاشورا ثمر بدهد داستان او برای همیشه تاریخ نور امیدی برای آنانی است که راه را اشتباه رفته اند و قصد برگشت دارند. انگاه که سر به زیر مقابل حضرت آمد و گفت آیا برای من راهی است و حضرت فرمودند بله تو آزادی همانگونه که مادرت اسمت را حر نهاد (اینجا نیز نکته ای است که امام به جبران رنجشی که به سبب حرمت ادل امام در مورد امدرش در او ایجاد شد اینجا با او مهربانی و از مادرش به نیکی یاد می کند) و امام به او می گوید پیاده شود و او می گوید پیاده نشوم بهتر است که من اولین کسی بودم که راه را بر تو بستم و حال می خواهم اولین فردی باشم که جانم را در راهت می دهم. جسدش را قبیله اش از میدان جنگ خارج و به قبیله شان دفن کردند آستان او اولین بار به دست عضد الدوله ساخته شد ولی چون از راه های اصلی دور بود ویران شد جون راه ها هم نا امن بودند. بعدها که عراق به دست شاه اسماعیل صفوی فتح شد او نسبت به مقام حر شک نموده و دستور داد قبر را بشکافند. بدن سالم بود و آثار جراحت تازه و زخم ها تازه و لباس خون آلود بود. دستمالی به سرش بسته بود. شاه دستور داد دستمال را بز کنند و خون جاری شد و دستمال دیگری بستند فایده نداشت و بالاخره همان دستمال را بستند و او را دفن نموند و شاه اسماعیل دستور داد آستانه مجللی برایش ساختند.

 

علمای آرمیده در کربلا

سید مرتضی علم الهدی :  یکی از شاگردان ایشان چون برای رسیدن به محل درس باید از رودخانه بغداد عبور می کرد همیشه دیر می رسید.ایشان برگه ای به او دادند تا آن را همراه داشته باشد و از روی آب بگذرد ولی به او گفتند آن را باز نکند و نخواند.

آن شاگرد چند روزی راازروی آب گذشتند و به درس آمدند . ولی بر اثر کنجکاوی برگه را باز کردند و دیدند بسم الله الرحمن الرحیم درآن نوشته . ازآن روز به بعد دیگر نتواستند ازروی آب با آن نوشته بگذرند.

یکی از بزرگان مریض شد و در خواب دید که امیر المومنین به او می گوید به علم الهدی بگو برای تودعا کند تا خوب شوی . او می گوید علم الهدی کیست؟ حضرت سید مرتضی را معرفی می فرمایند و آن شخص با دعای علم الهدی شفا می یابد و ایشان ملقب به علم الهدی می شوند که خود حضرت امیر المومنین برایشان تعین فرمودند

 

سید رضی: نهج البلاغه را نوشته.

ایشان عالم و شاعر بسیار بزرگی بودند و قرآن را در سن پیری حفظ کردند و هرگز از کسی هدیه قبول نمی نمودند . روزی ایشان درنزد خلیفه عباسی نشسته بود و سید دستش را در ریش خود برده بود و با آن بازی می کرد.خلیفه اعتقاد داشت که سید طالب خلافت است . پس به او گفت از ریش خود بوی خلافت استشمام می کنی و سید جواب می دهد . خیر بوی نبوت می شنوم زیرا از اولاد پیغمبر خدایم و نزد بزرگان دارای احترام خاصی بود.

 

شیخ مرتضی انصاری : یکی از شاگردانش از درسش چیزی نمی فهمید تا اینکه به حضرت علی متوسط شد. شبی در خواب خدمت آن حضرت رسید و حضرت در گوشش بسم الله الرحمن رحیم خواند – او بعد از آن کاملاً درس را می فهمید و خیلی به شیخ بحث می کرد. یکبار که خیلی بحث کرد و طولانی شد شیخ از منبر درس پائین آمد و در گوش او گفت: آن کس که بسم الله در گوش تو خوانده در گوش من تا ولاالضالین خوانده.

 

پادشاهان مدفون در کربلا

1) پادشاهان آل بویه : قدیمی ترین پادشاهان مدفون در حرم امام حسین اند و درساخت وساز این حرم (ساختمان های قبلی اش ) تلاش زیادی نمودند و قبلا بقعه ای داشتند که در سال 1268 قمری تخریب شد .

2) پادشاهان قاجار :

الف)مظفر الدین شاه که فرمان مشروطیت را صادر کرد و درهمان سال هم ازدنیا رفت وبراساس وصیت اش به کربلا منتقل شد ؛

ب) محمد علی شاه که فرزند مظفر الدین شاه بود وازمخالفان مشروطیت و مجلس را او به توپ بست ؛

ج) احمد شاه فرزند محمد علی شاه بود و آخرین شاه قاجار ؛

د)امیر کبیر ، صدر اعظم مشهور ناصر الدین شاه که در حمام فین کاشان به قتل رسید .

3) بعضی از پادشاهان شیعه هندوستان مثل زاهدالدین شاه .

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:, :: 17:17 :: توسط : عبدالحمید امینیان

درباره وبلاگ
سراسر وجود من زیارت است
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی-زیارت-غز






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 62
بازدید کل : 37586
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1