کمی درباره حضرت امیرالمؤمنین : دو گروه در تاریخ راجع به حضرت علی گناهکار شدند. گروهی که قدر و منزلت او را نشناختند و او را کوچک شمردند و گروهی که او را خدا خواندند و در موردش غلو نمودند و این نشان دهنده عظمت و خصوصیات منحصر به فرد و ویژه آن حضرت است. فضایل ایشان از حد بیرون است و شناخت قدر و عظمتش در توان ما نیست ولی آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.
فضایل حضرت امیر المومنین : حضرت امیرالمونین جهادش درراه خدا از همه مردم بیشتربود و نیز عالم ترین و داناترین خلق بود از جهات مختلف که پیامبر فرمودند : من شهر علم هستم و علی درب آن است و حضرت مولا می فرمودند : ازمن بپرسید قبل از آنکه مرا از دست بدهید و می فرمودند که من به راه های آسمان آگاه ترم تا به راه های زمین در تفسیر قرآن و علم نحو و بسیاری از علوم دیگر که درآن زمان بوده ایشان سرآمد بودند و نیز در قرآن هم آیاتی که اشاره به عظمت ایشان باشد زیاد است از جمله آیه مباهله که ازحضرت علی به عنوان جان پیامبر یاد می شود «النفسنا و انفسکم»
وبسیار سخاوتمند بودند و با آنکه دارای باغ ها و چاه های بسیار بودند ولی زاهد ترین مردم بودند و از لذت های دنیا کفاره می گرفتند و عبادتشان از همه بیشتر بود به طوری که حضرت زین العابدین می فرمایند « چه کسی می تواند مانند علی (ع) عبادت کند .»
ومهربان ترین مردم بود و بسیار در جنگ ها و دشمنان خود را بعد از آنکه اسیر او می شدند می بخشید و آزار می کردند و مهر و عطوفت ایشان هنور هم بر زائران اش ادامه دارد و داستان های بسیاری از محبت و کرامت ایشان برزائران اش است از جمله اینکه درویشی وارد حرم می شود و خطاب به مولا می گوید یا علی تو به این همه طلا و تزئینات داخل حرم نیاز نداری .یک تکه اش را به من بده تا من راحت زندگی کنم و همان لحظه تکه ای طلا از سقف می افتد ولی خدام نمی گذارند درویش آن را بر دارد و آن را به جای خودش وصل می کنند و این اتفاق تا سه روز می افتد و خدام مانع می شوند درویش طلا را بردارد .
تا خود حضرت به خواب یکی از علما می آید و دستور می دهند که طلا را به درویش بدهید و هر چیز دیگری هم خواست بدهید . به خواب درویش هم می آیند و می فرمایند : هم طلا را بگیر و هم هر مقدار دیگر خواستی بگیر و بعد راضی شو و درویش هم قندیل طلا را می گیرد و هم مقدار زیادی پول تا راضی می شود.
وحضرت فصیح ترین خلق بودند و آنهایی که عربی خوب می دانند از خواندن نهج ابلاغه تعجب می کنند ازبس که بلیغ و فصیح است و نیز معجزات بسیاری از حضرت دیده شده که خواندنی است و خوب است که به کتاب هایی در این زمینه مراجعه کنیم و حضرت مولا را بیشتر بشناسیم ورفتار ایشان را در خوبی اخلاق و دراهل عبادت بودن و اهل علم و دانش بودن و نیز اهل کار و تلاش زیاد بودن را سرمشق زندگی خودمان قرار بدهیم و فقط برای آنکه کمی از دریای علم و محبت و تقوای آن حضرت بهره مند شویم چند خط از وصیت های حضرت به امام حسن را می نویسم . اصل وصیت نانه مفصل است.
« ای فرزندم حسن ، بعد از من امت با تو راه مخالفت پیش می گیرند . پس دنیا را هدف اصلی خویش قرار نده و درطلبش متاز و نماز را در اول وقت بخوان و بر آنانی که مشکلات دارند ترحم کن و فقیران را دوست داشته باش و تواضع و فروتنی داشته باش و آرزوهایت را کوتاه کن و یاد مرگ کن و از خدا بترسی.درکار دنیا مسامحه کن و درکارآخرت عجله داشته باش.خوبان رابه خاطر خوبی شان دوست داشته باش و خدا را همیشه یاد کن . برکوچک تر ها رحم کن و بربزرگترها و پیران احترام کن و صدقه بده و روزه بگیر که سپر بدن است از آتش و بسیار دعا کن و ... »
البته حضرت امام حسن (ع) که معصوم بودند و علم ایشان لدنی بوده و شاید حضرت اینها را به ما گفته و جالب است که طی عمر خود شاید یک بار هم وصیت های مولای خود را کامل نخوانده ایم.
علم ایشان بسیار عجیب بوده و می فرمایند که قبل از آنکه مرا از دست بدهید از من بپرسید و می فرمودند من به راه های آسمان ماهر ترم تا به راه های زمین. زهدشان در حدی بود که می توانستند از بهترین عمت های دنیا بهره ببرند ولی زهد را برگزیدند و عبادتشان و حکومتشان که سراسر مشغول جنگ و زدودن غبارها و زنگارها از جامعه اسلامی بودند در مدت کوتاه حکومت آن حضرت سه جنگ بزرگ رخ داد.
جنگ جمل: ناکثین توسط عایشه و طلحه و زبیر که جزو اولین بیعت کنندگان بودند.
جنگ صفین : قاسطین ، جنگ با معاویه و قرآن بر سر نیزه نمودن.
جنگ نهروان: مارقین، متعصبان کوردلی که عبات پیشه نیز بودند و به خوارج معروف هستند و هر گونه حاکمیتی را منکر می شدند
حرم حضرت علی : پس از 95 سال از شهادت حضرت قبر ایشان در شکارهارون الرشید و پناه آهوان به آنجا و نیز نامه منصور عباسی به امام صادق که ابومسلم از تو درخواست کرده که قبر مولا را مشخص کنی . پیدا شد این اتفاق در سال 135 هـ ق بود.
گنبد طلای و ایوان طلا به دستور نادرشاه انجام شده. توسعه حرم در زمان صفویان که بغداد را نیز فتح نمودند بودند انجام شد. قاجاریان نیز هزینه های بسیاری نمودند صحن حرم در زمان شاه عباس صفوی و با مهندسی شیخ بهایی انجام شد
وادی السلام : بزرگترین قرستان جهان است. بسیاری از صلحا – بزرگان – علماء و سادات در آن مدفون هستند. این قبرستان تاریخی است و بیش از هزار سال تاریخ و عمر دارد. بسیاری از قبرها دارای قبه و بارگاه هستند و شیوه دفن اموات در آن بصورت سردابی است. یعنی اتاقی زیر زمین می کنند و پله ای می خورد تا روی زمین. در دیواره های آن سرداب قبور را بصورت طبقه ای می کنند و بصورت خانواده ای است و هر خانواده مثلاً 50 مترزمین می خرد و سرداب احداث می کند و گاهی بالای سرداب قبه و گنبدی می سازند
ادیب الممالک آنجا را دیده و در سفرنامه خویش نوشته است: باطن آن قبرستان معلوم است که بهشت جاودان است و مکان ارواح مؤمنان ولیکن در ظاهر نیز قرستانی به آن شکوه و به آن طراوت و روح در ربع مسکون نیست و مقبره هود و صالح پیامبر نیز در آنجاست.
برای این قبرستان فضایل بسیار نقل شده از جمله: امام علی می فرمایند: در این سرزمین ارواح مؤمنان دسته دسته با یکدیگر صحبت می کنند و هر مؤمنی در هر جایی از زمین که بمیرد به او گفته می شود به وادی السلام ملحق شو که وادی السلام جایگاهی از بهشت است. و گفته اند از این قبرستان خداوند هفتاد هزار نفر را بدون حساب وارد بهشت می کند.
ناصرالدین شاه هم که از این قرستان دیدن کرده و سفرنامه خوبی هم نوشته می گوید: به اندازه شهر نجف ابنیه و آثار دارد.
مرقد هود و صالح پیامبر در آن است که در شهر خاموشان دارای گنبدی است نخست علامه بحرالعلوم بقعه و نمایی گچی روی آن ساخت.
مقام های امام مهدی و امام صادق و امام سجاد: قسمت شمالی وادی السلام مقام حضرت مهدی و امام صادق است که دارای گنبدی آبی است و چاهی نیز معروف به بئر امام مهد یدر آن است و امام زمان در آن مشاهده شده (درآن محل) مقام حضرت زین العابدین امام سجاد که در کنار بحر نجف است و مقبره صافی صفای یمانی نیز در آن ست که از یاران اهل بیت بوده است و وصیت نموده که پس از مرگش جنازه اش را بیاورند به نجف و آنجا دفن کنند. معروف است حضرت امام سجاد برای زیارت حضرت علی آمدند در این مکان نماز گذاردند و بیتوته کردند در مقام حضرت مهدی بسیاری از علما و بزرگان علی الخصوص عرفا مثل آقای قاضی می آمدند و عبادت می نمودند و از فضای معنوی آن بهره می بردند.
حضرت علی بسیاری از زمین وادی السلام را خریده بودند و علت آن را چنین گفتند که از رسول خدا شنیدم که از پشت کوفه (نجف و وادی السلام) هفتاد هزار نفر بدون حساب می حشور می شوند. خواستم از زمین های من باشد.
کمیل بن زیاد: کمیل از یاران حضرت علی و امام حسن بود و به صفات شجاعت و عبادت و زهد معروف بود. یکی از هشت عباد و زاهد معروف کوفه در زمان خود بود. از عبرت های تاریخ این است که برادرش حارث بن زیاد فردی آلوده بود و از یاران عبیداله بن زیاد. همان شخصی بود که طفلان مسلم را برای گرفتن جایزه به شهادت رسانید. متولد اول بعثت و یا به قولی 12 بعثت بود. هنگامی که عثمان مورد سرزنش و اعتراض مردم بود کمیل جزو اولین کسانی بود که در کوفه پیشنهاد خلع عثمان و واگذاری خلافت به حضرت علی را داد کمیل مانند میثم تمار صاحب سر علی بود و کمیل برخی از شب ها به هنگام عبادت همراه حضرت علی بود. یکی از شب ها بعد از نماز و عبادت در مسجد کوفه به همراه حضرت علی هنگام بازگشت صدای حزینی به گوش رسید که آیه « من هو قانت آناء الیل» را می خواند. کمیل در ذهن از او تمجید نمود. حضرت متوجه حالت درونی او شد و فرمودند از زمزمه این مرد تعجب نکن که او اهل آتش است و من بعداً در آینده خبرش را به تو خواهم گفت. مدتی بعد در جنگ نهروان که با خوارج بود بعد از کشته شدن بسیاری از خوارج حضرت همانطور که شمشیر به دست داشتند و از آن خون می چکید از میان اجساد و سرها گذشتند و شمشیر روی سری از سرها گذاشتند و فرمودند یا کمیل امن هو قانت یعنی ای کمیل این همان فرد است. کمیل نقل می کند که به همراه حضرت مولا از شهر خارج شدیم تا به گورستان رسیدیم امام علی نظر به گورستان انداختند و فرموند: یا اهل القبور یا اهل البلاء یا اهل الوحشه ما خبر ما عندکم فان الخبر ما عندنا قد قسمت الاموال و اتیمت الا ولاد و استبدل بالازواج فهذا جزء عندنا فما الخبر عندکم و سپس رو کرد به من و فرمودند: ای کمیل اگربه آنان اجازه می دادند که جواب بدهند می گفتند فان خیر الزاد التقوی پس گریه کردند و فرمودند ای کمیل قبر صندوق عملاست و هنگام مرگ دیده می شود . کمیل از راویان حدیث بود.
داستان دعای کمیل این است که : کمیل می گوید با مولایم امیرالمومنین در مسجد بصره نشسته بودیم که عده ای از یاران از مولا درباره آیه ای که می فرماید: فیها یفرق کل امر حکیم «دخان 4» پرسیدند . حضرت فرمودند: مراد شب نیمه شعبان است. به آن کسی که جانم در دست اوست بنده ای از بندگان خدا نیست مگر اینکه آنچه از نیک و بد بر او جاری می شود در شب نیمه شعبان تا آخر سال برای او تقسیم می شود و هیچ بنده ای آن شب را احیا نمی دارد و دعای حضر را نمی خواند مگر اینکه دعای او مستجاب می شود. سپس حضرت به منزل رفتند. شبانگاه به خانه مولا رفتم و درب کوبیدم. فرمودند ای کمیل چه می خواهی عرض کردم ای امیر المؤمنین درباره دعای خضر آمده ام. حضرت فرمودند بنشین و چون این دعا را حفظ کردی در هر شب جمعه و یا ماهی یکبار و یا سالی یکبار و یا در عمرت یکبار آن را بخوان که خدا برای تو چاره می سازد و یاری ات می کند و روزی ات می دهد و معضرت الهی شامل تو می شود. ای کمیل طول مدت رفتاقتت با ما واجب شد که خواه شتو را انجام دهیم. سپس فرمودند بنویس: الهم ان اسئلک برحمتک التی وسعت کل شیئ
کمیل در سن نودسالگی به دست حجاج سر از بدنش جدا شد و به شهادت رسید. شهادت او درسال 82 ه – ق بوده است.
او را در منطقه ثویه در نزدیکی کوفه بود دفن نمودند. بسیاری از دوستان و یاران دیگر حضرت علی نیز در این منطقه دفن شده اند که اثری از مقابر آنان نمانده است مثل قنبر غلام علی که البته در سوریه نیز مزاری دارد و مقبره کمیل نیز تا پایان دولت عثمانی مورد بی توجهی و متروک بود تا اینکه به دست شیخ باقر عبدالنبی احیا و بازسازی شد و هنوز نیز تولیت آن بقعه به دست همان خاندان و فرزندانش می باشد.
در نزدیکی آرامگاه کمیل مسجد حنانه می باشد. وقتی سرهای مقدس شهدای کربلا را از کربلا به کوفه می بردند سر مقدس حضرت امام حسین را بر زمین این مسجد گذاشتند و دراین هنگام صدایی شبیه صدای ناله بچه شتری (حنانه) بود از این زمین شنیده شد. بعضی هم می گویند به هنگام حمل بدن مبارک امیرالمؤمنین آن بدن مقدس را لحظه ای در آن زمین گذاشتند و آن صدا شنیده شد.و اله اعلم بالصواب
بعضی از علمای آرمیده در نجف
شیخ طوسی : در مسجد کنار حرم دفن است. ایشان بزرگ و رئیس حوزه علمیه بغداد بودند. شاگردان زیادی داشتند مثل ابن بابویه – 51 کتاب مهم نوشتند مثل تهذیب و استبصار.
پس از حمله مغول به بغداد و از بین بردن بسیاری از علما و کتب شیعه و آتش زدن آنها ، ایشان به نجف رفتند و حوزه علمیه را تأسیس کردند و بسیاری از کتب و مطالبی که از بین رفته بود را در همانجا بازنویسی فرمودند.
دو کتاب او ( تهذیب و استبصار ) جزء 4 کتاب اصلی شیعه است و درمجلس درسی او سیصد نفر مجتهد جمع می شدند و هفتاد و پنج سال عمر نمودند و هنگامی که بیست و سه ساله بودند به عراق آمدند.
علامه حلی : ایشان در 28 سالگی مرجعیت مردم را بر عهده گرفتند. سلطان محمد اولجایتو در سلطانیه حکومت می کرد و سلطان ایران بود. سنی بود. روزی حین عصبانیت همسرش را سه طلاقه کرد. بعداً پشیمان شد علما را جمع کرد و راه چاره ای خواست. گفتند راهی ندارد و باید جدا شوید. یکی گفت در حله عالمی است که این طلاق را قبول ندارد علامه را از حله خواستند به ایران آمد و طبق احکام و با استدلال ثابت کرد که این طلاق باطل است.
هنگام ورود کفش هایش را زیر بغل زد و کنار سلطان نشست. علمای سنی گفتند آیا نگفتیم رافضی ها افراد سبک سر و بی خردی اند. سلطان از علامه پرسید چرا چنین کردی ایشان گفتند پیغمبر هم به غیر خدا سجده نکرد و من به سلطان سجده نمی کنم. کفش هایم را هم ترسیدم حنفی ها بدزدند. چون ابوحنیفه یکبار کفش های رسول خدا را دزدید. گفتند ابوحنیفه صد سال بعد از رسول خدا می زیسته.
گفت ببخشید لابد شافعی بوده. اینبار شافعی ها نارحت شدند و گفتند شافعی دویست سال بعد از پیامبر بوده . گفت پس حتماً مالک دزدیده مالکی ها هم گفتند مالک رسولخدا را درک نکرده گفت حتماً شاید احمد بن حنبل بوده. گفتند تکذیب می کنیم او هم زمان رسول خدا نبوده است.
علامه رو به سلطان کرده و گفتند دانستی که هیچ کدام از رؤسای مذاهب اینان زمان رسول خدا نبوده و بدعت است تبعیت از اینان چون ممکن است یکی از همین ها از رئیس مذهب خود بالاتر باشد ولی نمی توان خلاف او فتوا بدهد ولی ما از علی (ع) تبعیت می کنیم که پسر عمو – وصی و داماد رسول خدا بوده . پس از آن سلطان اسمش را به سلطان محمد خدابنده تغییر داد. شیعه شد – به نام اهل بیت سکه زد و خطبه د رتمام ممالک او به نام اهلبیت خوانده شد و مذهب رسمی هم شیعه شد.
و از عجایب اینکه ایشان تالیفات بسیار زیادی داشته اند و بعضی علمای زمان ایشان می گویند که پانصد کتاب به خط خود علامه ازایشان دیده اند . و این غیر از کتبی است که به خط دیگران ازعلامه نوشته شده و با توجه به سفرهای بسیار ایشان و گفتگوهای زیاد با علمای دیگر فرقه ها و بزرگان و نیز تدریس های زیادی که همیشه داشتند این مقدار کتاب خودش ازکرامات ایشان است .
سید رضی الدین علی بن طاووس معروف به ابن طاووس که درسامرا و درسرداب صدای حضرت ولی عصر را شنیدند که می فرمودند خدایا شیعیان ما از طینت ما خلق شده اند و به آب ولایت ما خمیر شده اند . پس بیاد و به خاطر ما ایشان را ببخش وظیفه خواست او را قاضی کند.
قبول ننمود و گفت : دعوایی بین عقل من و نفس من است که عقل می گوید می خواهم تو را بهشتی کنم و نفس می گوید آخرت نسیه است و من می خواهم به تو لذت های حاضر را بچشانم و من هنوز این دعوا را پس از پنجاه سال نتوانسته ام حل کنم . چگونه قاضی شوم . علامه حلی فرمودند که برای ابن طاووس کراماتی است که بعضی را برای من گفته اند.
مقدس اردبیلی: بسیار زاهد و متقی بود. که علامه مجلسی درباره اش می گوید ایشان به حد نهایی تقوا و زهد رسید. زمان او حوزه نجف بسیار رونق گرفت. شاه عباس از او خواست که به اصفهان بیاید ولی قبول نکرد. ایشان از چاه یکبار خواست آب بکشد پر از طلا و جواهر بالا آمد. خالی کرد تا چندین بار. ازخدا خواست احمد از اتو آب می خواهد نه طلا. سپس آب بالا آمد. یکبار با شیخ بهایی در نزد سلطان بحث علمی کردند. شیخ بهایی پیروز شد. شاه شاد شد، مقدس شیخ را به گوشه ای برد و مسئله علمی را برایش روشن کرد. شیخ گفت چرا جلوی شاه نگفتی تو که اینقدر مسلط بود. گفت به صلاح مذهب نبود که جلوی شاه من پیروز شوم چون تو بزرگ علمای ایرانی و در شاه نفوذ داری
ازجمله کرامات مقدس اردبیلی اینکه شبی پیامبر را در خواب دید درحالی که حضرت موسی کلیم هم در خدمت آن بزرگوار بودند . حضرت موسی ازپیامبر اسلام (ص) سوال نمود این مرد کیست ؟
پیامبر اشاره فرمودند که از او سوال کن . پس موسی از مقدس پرسید تو کسیتی ؟ گفت من احمد . پسر محمد. از اهل اردبیل و درفلان کوچه و فلان خانه مسکن من است .موسی گفت : من اسم تو را پرسیدم این همه تفصیل چرا ؟
مقدس جواب داد : خداوند عالم از تو سوال کرد این چیست که در دست توست و تو چرا این همه تفصیل درجواب گفتی ؟ موسی روبه پیامبر ما کرد و گفت: راست فرمودی که علمای امت من مانند انبیای بنی اسرائیل می باشند.
سید محمدباقربحر العلوم ایشان بسیار عالم بودند به گونه ای که در تفسیر و یا هر علم دیگری توانایی سخنرانی و درس دادن را داشتند و پدرش در خواب دید که حضرت امام رضا شمعی را داده اند به فردی که بالای منزل ایشان نصب کند و آن شمع نور عجیبی دارد . در همان شب سید بحر العلوم متولد می شوند.ایشان مدت دو سال در مکه اقامت داشتند و دراین مدت به همه مذاهب درمسجد الحرام درس می دادند و هیچ کس نمی دانست که شیعه هستند (یعنی به علوم تمام مذاهب تسلط کامل داشتند ) و با امام جمعه مکه گفت و گو ها داشتند و درآخر هم امام جمعه مکه به مذهب شیعه از دنیا رفت و توسط سید عبد العلوم غسل شد ( مطابق شرع شیعه ) و از خدمات ایشان تعین حدود مکه بود که در آن زمان ازبین رفته بود وایشان با راهنمایی حضرت ولی عصر حدود مکه را احیا نمودند.
کاشف الغطاء: از شیخ جعفر کاشف الغطاء پرسیدند آیا درست است که م یگویند اما معصوم در طول عمرض اصلاً مرتکب گناه نمی شود؟ و آیا اصلاً این ممکن است؟ ایشان فرمودند: من که یک نفر غیر معصومم چهل سال است که حتی یک مکروه هم انجام نداده ام چه رسد به معصوم (فوائد الرضویه).
ایشان بسیار متواضع ومهربان بودند و بسیار شجاع هم بودند و پس از علامه بحر العلوم به مقام مرجعیت شیعیان رسید . حکم جهاد ایشان علیه روس ها و حمایت از عباس میرزا دردوران فتح علی شاه و رد فرقه وهابیت ازفعالیت های ایشان است .هنگام حمله وهابیان به نجف دفاع جانانه ای مقابل آنان انجام دادند و پس از جنگ بزرگی بسیاری ازآنان را کشتند ورئیس آنان به نام سعود ( از نیاکان همین پادشاه فعلی عربستان ) پا به فرار گذاشت .
بسیار به تربیت فرزندانشان اهمیت می دادند و آنان را برای نماز درحرم بیدار می کردند . روزی یکی از فرزندانشان گفت شما بروید حرم من بعدا می آیم و ایشان گفتند من می مانم تا تو هم بیایی و با هم به حرم رفتند.
درجلوی درب گدایی نشسته بود . کاشف الغطاء ازفرزندش می پرسد این فرد چه می کند . او می گوید گدایی . می پرسد چقدر گیرش می آید . او می گوید فلان مبلغ ناچیز .سپس کاشف الغطاء می گوید این فرد برای این مبلغ صبح به این زودی به اینجا آمده آن وقت تو به اندازه این فرد به وعده خدا که برای شب خیزان که گفته برایشان چشم روشنی کنار گذاشته اعتماد نداری ؟ وآن فرزند تاآخر عمرش نماز شبش ترک نشد .
مرحوم محدث قمی متوفی 1359 ه ق :ایشان بسیار متواضع بودند بطوریکه نقل میکنند پدر ایشان به مجلس روضه خوانی میرفتند که از روی کتاب منازل الاخره (که نوشته خود شیخ عباس قمی بود ) برای حضار کمی هر روز میخواند . روزی به شیخ عباس میگوید ای کاش تو هم روضه خوان میشدی و از این مطالب خوب میخواندی ولی ایشان تواضع میکنند و نمیگویند که این کتاب نوشته خود من است . این نشانه خلوص ایشان است که کار را صرفا وفقط برای خدا انجام میدادند و حتی تلاش نمیکنند اعتباری هم از این طریق کسب نمایند
پادشاهان مدفون در نجف ...
پادشاهان آل بویه : این خاندان تلاش و زحمات زیادی در جهت احیاء و بازسازی مکان های مقدس ازعراق نمودند. قبور آنان اکنون مشخص نیست ولی در کف سازی صحن حرم در سال 1316 قمری برخی از سنگ قبرهای آنان کشف شد .
عنصر الدوله دیلمی و بسیاری از پادشاهان دیگر و نیز پادشاهان شیعی آل حمدان که نقش مهمی از نهضت مقاومت و مقابله با تجاوزهای نیروهای بیزانس داشتند و به گفته کاشف الغطاء مرده های خود را از شام و حلب و موصل به نجف می آوردند و نیز پادشاهان ایلخانان مغول و تیموریان قبورشان اکنون مشخص نیست .ولی به عنوان مثال هبة الدین شهرستانی می گوید درسال 1350 قمری قبر تیمور لنگ ( موسس سلسله تیموریان) را در کنار قبر شیخ طوسی در سرداب دیده است .