زیارت
دور از حریمتان به غم ام مبتلا ولی ..... ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

آدمها، احساس خلا و پوچی می کنند،

 

زیرا در مقابل هستی مقاومت می کنند.

 

در مقابل هستی، مقاومت نکن.

 

آرام باش و صبور.

 

آسان بگیر.

 

خود را به دست خدا بسپار!

 

بگذار خدا عهده دار زندگی تو باشد.

 

آنگاه طعم دیگر زندگی را نیز خواهی چشید.

 

آنگاه سعادت را،

 

همچون هوا،

 

تنفس خواهی کرد ...

 

                                                                                         "مسیحا برزگر"

                                                                            از کتاب دانه در عشق می شکفد

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 5 فروردين 1393برچسب:, :: 19:2 :: توسط : عبدالحمید امینیان


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 5 فروردين 1393برچسب:, :: 16:30 :: توسط : عبدالحمید امینیان

 

مرا نمانده دلی تا شکایتی بکنم

و یا به حکم الهی جسارتی بکنم

ز هرچه دارم و یا نه همین برایم بس

به بخت نیمه خوشم هم قناعتی بکنم

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 5 فروردين 1393برچسب:, :: 16:28 :: توسط : عبدالحمید امینیان

آیا هدف اصلی پیامبران خداشناسی و خداپرستی است و همه چیز دیگر، و از آن جمله عدل و قسط اجتماعی مقدمه این است، و یا هدف اصلی بر پا شدن‏ عدل و قسط است، شناختن خدا و پرستش او مقدمه و وسیله ای است برای‏ تحقق این ایده اجتماعی؟ و اگر بخواهیم با زبانی که در گذشته سخن گفتیم‏ مطرح کنیم، باید این طور مطرح کنیم: آیا هدف اصلی ، توحید نظری و توحید عملی فردی است یا هدف اصلی، توحید عملی اجتماعی است؟ در اینجا چند گونه می‏توان نظر داد:

 

 

هدف اصلی از مبعوث شدن پیامبران و به اصطلاح‏ منظور نهایی از ارسال رسل و انزال کتب چیست؟ آخرین سخن پیامبران کدام‏ است؟

ممکن است گفته شود هدف اصلی، هدایت مردم، سعادت مردم، نجات‏ مردم، خیر و صلاح و فلاح مردم است. شک نیست که پیامبران برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و نجات مردم و خیر و صلاح و فلاح مردم مبعوث شده اند؛ سخن در این نیست؛ سخن در این است که این راه راست به چه مقصود نهایی منتهی می‏شود؟ سعادت مردم از نظر این مکتب در چیست؟ در این مکتب چه نوع اسارتها برای بشر تشخیص داده شده که می‏خواهد مردم را از آن گرفتاریها نجات دهد؟ این مکتب ، خیر و صلاح و فلاح نهایی را در چه چیز می‏داند؟

در قرآن کریم ضمن اینکه به همه این معانی اشاره یا تصریح شده، دو معنی‏ و دو مفهوم مشخص ذکر شده که می‏رساند هدف اصلی، این دو امر است، یعنی‏ همه تعلیمات پیامبران مقدمه ای است برای این دو امر آن دو امر عبارت‏ است از: شناختن خدا و نزدیک شدن به او، و دیگر برقراری عدل و قسط در جامعه بشری.

قرآن کریم از طرفی می‏گوید :

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا * وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِیرًا»

ای پیامبر! ما ترا گواه (گواه امت) و نوید دهنده و اعلام خطر کننده‏ و دعوت کننده به سوی خدا به اذن و رخصت خود او، و چراغی نورده‏ فرستادیم[1].

در میان همه جنبه هایی که در این آیه آمده است، پیداست که «دعوت‏ به سوی خدا» تنها چیزی است که می‏تواند هدف اصلی به شمار آید.

از طرف دیگر درباره همه پیغمبران می‏گوید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»

ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را به پا دارند[2].

این آیه صریحا به پاداشتن عدل و قسط را هدف رسالت و بعثت پیامبران‏ معرفی کرده است.

دعوت به خدا و شناختن او و نزدیک شدن به او یعنی دعوت به توحید نظری و توحید عملی فردی، اما اقامه عدل و قسط در جامعه یعنی‏ برقرار ساختن توحید عملی اجتماعی اکنون پرسش به این صورت مطرح است :

آیا هدف اصلی پیامبران خداشناسی و خداپرستی است و همه چیز دیگر، و از آن جمله عدل و قسط اجتماعی مقدمه این است، و یا هدف اصلی بر پا شدن‏ عدل و قسط است، شناختن خدا و پرستش او مقدمه و وسیله ای است برای‏ تحقق این ایده اجتماعی؟ و اگر بخواهیم با زبانی که در گذشته سخن گفتیم‏ مطرح کنیم، باید این طور مطرح کنیم: آیا هدف اصلی ، توحید نظری و توحید عملی فردی است یا هدف اصلی، توحید عملی اجتماعی است؟ در اینجا چند گونه می‏توان نظر داد:

 

 1- پیامبران از نظر هدف ثنوی بوده اند؛ یعنی دو مقصد مستقل داشته‏ اند: یکی از این دو مقصد به زندگی اخروی و سعادت اخروی بشر مربوط است‏ (توحید نظری و توحید عملی فردی)، و دیگری به سعادت دنیوی او (توحید اجتماعی) پیامبران از آن نظر که در اندیشه سعادت دنیوی بشر بوده اند، به توحید اجتماعی پرداخته اند و از آن جهت که می‏خواسته اند سعادت اخروی‏ بشر را تامین کنند، به توحید نظری و توحید عملی فردی که صرفا روحی و ذهنی است پرداخته‏اند.

 

 2-  هدف اصلی، توحید اجتماعی است؛ توحید نظری و توحید عملی فردی‏ مقدمه لازمِ توحید اجتماعی است. توحید نظری مربوط به شناخت خداوند است‏ برای انسان فی حد ذاته هیچ ضرورتی نیست که خدا را بشناسد یا نشناسد، تنها عامل محرک روح او خدا باشد یا هزاران چیز دیگر - همچنانکه به طریق‏ اولی برای خداوند فرق نمی‏کند که انسان او را بشناسد یا نشناسد، بپرستد یا نپرستد - ولی نظر به اینکه کمال انسان در «ما» شدن و توحید اجتماعی‏ است، و این امر بدون توحید نظری و توحید عملی فردی میسر نیست، خداوند معرفت خود و پرستش خود را فرض کرده است تا توحید اجتماعی محقق گردد.

 

 3- هدف اصلی، شناختن خدا و نزدیک شدن و رسیدن به اوست، توحید اجتماعی مقدمه و وسیله وصول به این هدف عالی است؛ زیرا - همچنانکه قبلا گفته شد - در جهان بینی توحیدی، جهان ماهیت «از اویی» و «به سوی‏ اویی» دارد، از این رو کمال انسان در رفتن به سوی او و نزدیک شدن به‏ اوست انسان از یک امتیاز خاص بهره مند است و آن اینکه به حکم «نفخت فیه من روحی»[3]  واقعیتش واقعیت خدایی است. فطرت بشر، فطرت خداجویانه است؛ از این رو سعادتش، کمالش، نجاتش، خیر و صلاح‏ و فلاحش در معرفت خدا و پرستش و پیمودن بساط قرب اوست؛ ولی نظر به‏ اینکه انسان بالطبع اجتماعی است و اگر انسان را از جامعه جدا کنیم، دیگر انسان نیست، و اگر بر جامعه نظامات متعادل اجتماعی حکمفرما نباشد حرکت خداجویانه انسان امکان پذیر نیست، پیامبران به اقامه عدل و قسط و نفی ظلم و تبعیض پرداخته اند؛ علیهذا ارزشهای اجتماعی از قبیل عدل، آزادی، مساوات، دموکراسی و همچنین اخلاق اجتماعی از قبیل جود، عفو، محبت و احسان ارزش ذاتی ندارند و بالذات کمالی برای بشر محسوب‏ نمی‏شوند؛ همه ارزششان، ارزش مقدمی و وسیله ای است که با قطع نظر از ذی‏ المقدمه، بود و نبود آنها علی‏السویه است. اینها شرایط وصول به‏ کمال اند نه خود کمال، مقدمات فلاح و رستگاری اند، نه خود فلاح و رستگاری، وسایل نجات اند نه خود نجات.

 

 4- نظریه چهارم این است که همچنانکه در نظریه سوم آمده است، غایت‏ انسان و کمال انسان، بلکه غایت و کمال واقعی هر موجودی، در حرکت به‏ سوی خدا خلاصه می‏شود و بس. ادعای اینکه پیامبران از نظر هدف، «ثنوی» بوده‏ اند، شرک لایغفر است؛ همچنانکه ادعای اینکه هدف نهایی پیامبران فلاح‏ دنیوی است و فلاح دنیوی جز برخورداری از مواهب طبیعت، و زندگی در سایه‏ عدل و آزادی و برابری و برادری نیست، ماده پرستی است. ولی برخلاف نظریه‏ سوم، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی با اینکه مقدمه و وسیله وصول به ارزش اصیل‏ و یگانه انسان؛ یعنی خداشناسی و خداپرستی است، فاقد ارزش ذاتی نیستند.

توضیح اینکه رابطه مقدمه و ذی المقدمه دو گونه است :

در یک گونه تنها ارزش مقدمه این است که به ذی المقدمه می‏رساند، پس‏ از رسیدن به ذی المقدمه، وجود و عدمش علی‏السویه است مثلا انسان می‏خواهد از نهر آبی بگذرد، سنگ بزرگی را در وسط نهر وسیله پریدن قرار می‏دهد. بدیهی است که پس از عبور از نهر، وجود و عدم آن سنگ برای انسان‏ علی‏السویه است. همچنین است نردبان برای عبور به پشت بام و کارنامه کلاس‏ برای نامنویسی در کلاس بالاتر.

گونه دیگر این است که مقدمه در عین اینکه وسیله عبور به ذی المقدمه‏ است و در عین اینکه ارزش اصیل و یگانه از آن ذی المقدمه است، پس از وصول به ذی المقدمه وجود و عدمش علی‏السویه نیست، پس از وصول به ذی‏ المقدمه، وجودش همان طور ضروری است که قبل از وصول. مثلا معلومات کلاسهای اول و دوم مقدمه است‏ برای معلومات کلاسهای بالاتر؛ اما چنین نیست که با رسیدن به کلاسهای بالاتر نیازی به آن معلومات نباشد. اگر فرضا همه آنها فراموش شود و کان لم‏ یکن گردد، زیانی به جایی نرسد و دانش آموز بتواند کلاس بالاتر را ادامه‏ دهد؛ بلکه تنها با داشتن آن معلومات و از دست ندادن آنهاست که می‏توان‏ کلاس بالاتر را ادامه داد.

سرّ مطلب این است که گاهی مقدمه مرتبه ضعیفی از ذی المقدمه است و گاهی نیست. نردبان از مراتب و درجات پشت بام نیست؛ همچنانکه سنگ‏ وسط نهر از مراتب و درجات بودن در آن طرف نهر نیست؛ ولی معلومات‏ کلاسهای پایین و معلومات کلاسهای بالا مراتب و درجات یک حقیقت اند.  ارزشهای اخلاقی و اجتماعی نسبت به معرفت حق و پرستش حق، از نوع دوم‏ است. چنین نیست که اگر انسان به معرفت کامل حق و پرستش حق رسید، وجود و عدم راستی، درستی، عدل، کرم، احسان، خیرخواهی، جود و عفو، علی‏ السویه است؛ زیرا اخلاق عالی انسانی نوعی خداگونه بودن است (تَخَلّقوا بِاخلاقِ الله) و در حقیقت، درجه و مرتبه ای از خداشناسی و خداپرستی است‏ و لو به صورت ناآگاهانه؛ یعنی علاقه انسان به این ارزشها ناشی از علاقه‏ فطری به متصف شدن به صفات خدایی است، هر چند خود انسان توجه به ریشه فطری آنها نداشته باشد و احیانا در شعور آگاه خود منکر آن باشد. از این‏ رو است که معارف اسلامی می‏گوید دارندگان اخلاق فاضله از قبیل عدالت ، احسان‏ ، جود و غیره هر چند مشرک باشند، اعمالشان در جهان دیگر بی اثر نیست.‏ این گونه افراد اگر کفر و شرکشان از روی عناد نباشد، به نوعی در جهان دیگر ماجورند در حقیقت این‏ گونه اشخاص بدون آنکه خودآگاه باشند ، به درجه ای از خداپرستی رسیده اند[4].

 

این گفتار تحت عنوان « هدف نبوت‌ها و بعثت‌ها » در کتاب «وحی و نبوت» (مقدمه‏ای بر جهان بینی اسلامی) آمده است.

  [1]. سوره احزاب، آیه 45 و 46

 [2]. سوره حدید، آیه 25

 [3].  سوره حجر، آیه29؛ «و در او از روح ( حقیقت متعالی و برتر ) خود دمیدم».

 [4].  رجوع شود به بخش آخر کتاب عدل الهی از مؤلف.

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, :: 19:41 :: توسط : عبدالحمید امینیان

برای آن دسته از انسانها که «هدف زندگی» را در لابلای حیات مادی و زودگذر همین دنیا جستجو می‏کنند و لذت بردن، تجمل پرستی، فزون‏طلبی در اموال، هوسرانی و بدست آوردن قدرت را هدف نهایی زندگی می‏پندارند. قرآن کریم در آیه 20 سوره حدید چنین هشدار می‏دهد:

«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یكُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» ؛ بدانید که زندگی این جهانی بازیچه است و بیهودگی و آرایش و فخر فروشی ، وافزون جویی در اموال و اولاد همانند بارانی به وقت است که روییدنی هایش کافران را به شگفت افکند سپس پژمرده می شود و بینی که زرد گشته است و خاک شده است و در آخرت نصیب گروهی عذاب سخت است و نصیب گروهی آمرزش خدا و خشنودی او و زندگی دنیا جز متاعی فریبنده نیست

به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل می‏دهند.

نخست «دوران کودکی» است که زندگی در هاله‏ای از غفلت و بی‏خبری و لعب و بازی فرو می‏رود. سپس مرحله «نوجوانی» فرا می‏رسد، و سرگرمی جای بازی را می‏گیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدی دور دارد.

قرآن

مرحله سوم مرحله «جوانی» و شور و عشق و تجمل‏پرستی است از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرا می‏رسد و احساسات «کسب مقام و فخر» در انسان زنده می‏شود. و سرانجام به مرحله پنجم می‏رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت می‏افتد.

سپس، قرآن با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی را در برابر دیدگان انسان‏ها مجسم ساخته، می‏فرماید: «همانند بارانی است که از آسمان نازل می‏شود، و چنان زمین را زنده می‏کنند که گیاهانش، زارعان را در شگفتی فرو می‏برد، سپس خشک می‏گردد، به گونه‏ای که آن را زردرنگ می‏بینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می‏شود. اینگونه است زندگی ناپایدار دنیا» که شایسته نیست با چنین اوصافی هدف اعلای زندگی انسان قرار گیرد، بلکه باید به عنوان مزرعه جهان باقی و مکان آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی و ابدی مورد استفاده قرار گیرد. 7

البته سؤالی مطرح می‏شود که اگر حیات دنیا هدف نیست چرا خداوند آن را آفریده است؟ در پاسخ باید گفت: خالق حکیم حیات، دنیا را از آن جهت آفریده است که وسیله رسیدن به هدف متعالی انسان و دست‏یابی به حیات حقیقی و ابدی در جوار رحمت حق باشد نه اینکه این حیات ناپایدار خود هدف زندگی قرار گیرد.

«ما اگر بخواهیم خود حیات دنیا را هدف قرار دهیم، در منطق قرآن، با اختیار خود، خویشتن را عاشق خلأ محض کرده‏ایم و اما اگر در این حیات غوطه‏ور نشویم و آن را به عنوان شایسته‏ترین گذرگاه برای حیات واقعی « وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ » تلقی کنیم، در عالی‏ترین هدف که برای یک «من انسانی» قابل تصور است گام خواهیم گذاشت».8

قرآن هدف از زندگی ابتدایی دنیا را دستیابی و رسیدن به حیات طیبه می‏داند که همان زندگی حقیقی و جاوید است و برای رسیدن به آن دو چیز را شرط قرار می‏دهد: یکی ایمان و دیگری عمل صالح. در سوره نحل آیه 97 می‏فرماید:

«من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مومن فلنحیینة حیاةً طیبة ولنجزینهم احدهم باحسن ما کانوا یعملون هر کس از مرد و زن عمل شایسته کنند و موءمن باشد. او را زندگی نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل می‏کرده‏اند می‏دهیم».

خداوند این آثار را بر حیاتی مترتب کرده که آن را مختص به مردم با ایمان و دارای عمل صالح دانسته، حیاتی که حقیقی و واقعی و جدید است، که خدا آن را به کسانی که سزاوارند افاضه می‏فرماید13» البته در آیات قرآن، اهداف متعددی برای آفرینش انسان مطرح شده است که می‏توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: 9

اغلب گمان می‏کنند مقصود از عبادت، همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک است که بر اثر عادت انجام می‏شود یا تنها نماز و روزه و امثال آن را عبادت به حساب می‏آورند اما باید توجه داشت که عبادت مفهوم بسیار گسترده‏ای دارد و برای آن یک معیار کلی بیان شده است که، «آنچه برای خدا انجام می‏گیرد عبادت است»؛ و لذا «عبودیت، اطاعت بی‏قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه‏هاست،

1 - هدف مقدماتی (کوتاه مدت):

قرآن

مقصود از آن، فراهم شدن زمینه‏های مادی و اجتماعی و تحقق شناخت های لازم برای انتخاب آزادانه راه و رسم زندگی برای انسان و استمرار حیات است. از جمله این اهداف می‏توان به آبادانی زمین و دستیابی به توسعه مادی و اقتصادی اشاره کرد. چنان که در سوره هود آیه 60 می‏فرماید:

« وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُّجِیبٌ؛ برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم صالح گفت: ای مردم! خدا را عبادت کنید که معبودی غیر از او ندارید. او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواسته است».

این که خداوند انسان را به آبادکردن زمین وا می‏دارد و عمران آن را از او می‏خواهد، به این معنا نیست که هدف نهائی همین باشد، بلکه بهره‏وری از زمین برای بقای انسان و استمرار حیات مادی، لازم و ضروری است و ادامه زندگی نیز مقدمه رسیدن به هدف والاتری است که انسان و استمرار حیات به تدریج باید به سوی آن هدف در حرکت باشد و سرانجام به آن برسد.

 

2 - هدف میانی (متوسط):

بدون هدف های میان مدتی که در قرآن برای زندگی انسان بیان شده است رسیدن به هدف نهایی ممکن نخواهد بود. دو نمونه از این اهداف را «آزمایش بندگان» و «عبادت خدا» می‏توان نام برد.

الف - آزمایش:

«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.... خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید شما را که کدام یک نیکوکار می‏شوید. (ملک/2)».

منظور از آزمایش خداوند نوعی پرورش است، به این معنی که انسانها را به میدان عمل می‏کشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند ولایق قرب خدا گردند. 10

 

ب - عبادت

در آیه 56 سوره ذاریات یکی دیگر از هدفهای میانی را

عبادت ذکر می‏کند و می‏فرماید:

« وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ » جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا عبادت کنند ( و از این طریق تکامل یابند و به من نزدیک شوند)

اغلب گمان می‏کنند مقصود از عبادت، همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک است که بر اثر عادت انجام می‏شود یا تنها نماز و روزه و امثال آن را عبادت به حساب می‏آورند اما باید توجه داشت که عبادت مفهوم بسیار گسترده‏ای دارد و برای آن یک معیار کلی بیان شده است که، «آنچه برای خدا انجام می‏گیرد عبادت است»؛ و لذا «عبودیت، اطاعت بی‏قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه‏هاست، و بالاخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام برندارد، و هرچه غیر او است فراموش کند حتی خویشتن را».11

نکته ای که در اینجا باید دقت کرد این است که این اهداف در واقع خود وسیله رسیئن به هذف غایی و نهایی انسان است و نباید خود عبادت را هدف قرار داد کما اینکه عده ای به اشتباه این گمان میکنند همین که اعمال عبادی خود را انجام دهند کافی است و دیگر تمام شد ، خیر باید با عبادت روح را پرورش داد تا به کمال برسد .

 

3 - تقرب به خدا، هدف نهائی

قرآن کریم

مقصود از هدف نهایی چیزی است که بقیه کارها برای رسیدن به آن انجام می‏گیرد. از دیدگاه قرآن هدف نهایی زندگی، تقرب به خداوند است و هیچ هدفی متعالی‏تر از آن وجود ندارد؛ زیرا تقرب به خداوند رسیدن همه کمالات، زیبایی‏ها، لذت‏ها و سعادت ابدی است و این تقرب همراه با چشیدن طعم حیات طیبه و پایدار و فناناپذیر در جوار رحمت حق است و اینکه قرآن، عبادت را به عنوان هدف خلقت بیان می‏کند از آن جهت است که عبادت - طبق مفهومی که بیان کردیم - رابطه انسان را با خدا محکم ساخته، زندگی او را خدا محور می‏سازد و چنین زندگی موجب تقرب انسان به خدا می‏شود.

قرآن اسباب تقرب و نزدیک شدن را زیادی ثروت و کثرت فرزندان نمی‏داند بلکه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرایط نزدیکی به خدا بیان می‏کند دو چیز است: ایمان و عمل صالح.

در آیه 37 سوره سبأ این مطلب چنین بیان می‏شود:

« وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِی تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًااموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمی‏کند مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند».

ایمان به خدا و عمل صالح، زندگی انسان را خدا محور می‏کند و آن زندگی که محور اصلی آن خدا باشد، سراسر عبادت است و عبادت موجب کمال و تقرب به خداوند می‏باشد، همان گونه که قرآن در این آیه ایمان و عمل صالح را اسباب تقرب به خدا معرفی می‏کند. در آیه 97 سوره نحل این دو چیز را زمینه رسیدن به حیات طیبه می‏داند و نیز در سوره عصر، این دو را مایه نجات انسان از خسران عظیم بیان می‏دارد. می‏شود چنین نتیجه گرفت که نجات انسان از خسران عظیم و رسیدن به حیات طیبه و تقرب به خداوند، هر سه، ثمره و نتیجه ایمان به خدا و عمل صالح می‏باشد که لازم است سرلوحه زندگی انسان قرار گیرد.

پس بهتر است ما در روند زندگی خود یک تجدید نظری داشته باشیم  و ببینیم در حال حاظر کدام دسته از اهدافی را که قرآن برای ما ترسیم کرد دنبال میکنیم و چشم انداز ما برای رسیدن به کمال چگونه است ؟

 

فرآوری: محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, :: 19:37 :: توسط : عبدالحمید امینیان




در نگاه علامه، هدف حیات برای انسان نمی‌تواند ماورای طبیعی نباشد؛ چون: «انسان هر ایده‌آلی را که به عنوان هدف منظور بدارد، پس از وصول به آن هدف و بلکه با تجسیم واقعی آن، خود را بزرگ‌تر از آن می‌بیند و هدف به دست آمده را مانند جزء کوچکی از خویش می‌پندارد. جلال‌الدین می‌گوید: تنگ است بر او هر هفت فلک/ چون می‌رود او در پیرهنم؟... این جریان مداوم، اساسی‌ترین عنصر «من» آدمی‌ است. مثلاً کسی که وصف زیبایی مناظر طبیعی رامسر را شنیده است، تماشای آن را مطلوب و کمال نسبی من خویش تلقی می‌کند، ولی هنگامی‌که مناظر مزبور را چند بار تماشا کرد بتدریج مطلوبیت خود را از دست می‌دهد. نه این‌که مناظر مزبور نابود شده است، بلکه صورت آن مانند جزء غیر مورد توجه من گشته و جالب بودنش را از دست داده است و دینامیک کمال‌جویی من به اضافه آن نمود ضمیمه شده به من، به جریان خود برای وصول به ایده‌آل‌های دیگر ادامه می‌دهد. پس بود دل جوهر و عالم عرض/ سایه دل کی بود دل را غرض... این است مقدمه هدف حیات در مکتب ادیان و هدف‌های دیگری که برای حیات گفته شده‌اند، اگر جنبه مثبت داشته باشند، در مقدمات هدف ادیان تضمین شده اند.»

و اما هدف واقعی حیات: «هدف حیات طبیعی در مکتب دین آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی ابدی است که از همین زندگانی شروع می‌شود. اما موضوع بهشت که بعضی‌ها گمان می‌کنند به عنوان هدف حیات در ادیان مطرح شده است، مقصود باغی وسیع با چند درخت سیب و انار و جویبار نیست، بلکه چنانچه در تفسیر مثنوی توضیح داده‌ایم، بهشت انعکاسی ازموجودیتی است که انسان در این زندگانی تحصیل کرده است. از محقرترین لذایذ گرفته تا لقاءالله و رضوان الله و ایام الله و غوطه‌ور شدن در ابدیت جلال و جمال الهی همه و همه درجات مختلف بهشت‌اند و باید در نظر گرفت که موضوع بهشت و جهنم در مسیر تکامل از انگیزگی پرستش الهی برکنار می‌شود و خود پرستش که عبارت است از جذب شدن به شعاع جاذبه الهی، هدف قرار می‌گیرد، چنان‌که علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام فرمود: من تو را نه به طمع بهشت می‌پرستم و نه به جهت ترس از آتش دوزخ، بلکه تو را شایسته معبودیت می‌بینم و می‌پرستم.»

و بالاخره با معرفی عبادت به عنوان هدف اصلی حیات و استناد به آیه «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (من جن و انس را نیافریدم مگر برای این‌که مرا عبادت کنند)، استاد علامه چنانچه سخن را با صراحت در انتقاد از پوچی آغاز کرد حالا بی‌پرده در رد ظاهربینی چنین می‌گوید: «مردم معمولی اغلب گمان می‌کنند مقصود از عبادت همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک و حرفه‌ای است و می‌پندارند این‌گونه عبادت‌هاست که انگیزه آفرینش انسان بوده است. روی همین تفسیر احمقانه، بهانه به دست متفکرنماها داده‌اند که بگویند چه هدف ناچیز و کودکانه‌ای است که میلیاردها عوامل طبیعی و انسانی دست به دست هم بدهند و انسانی به وجود بیاید و آن انسان‌ها در میان میلیون‌ها عوامل مضر و سودمند و با شادی‌های محدود و ناراحتی‌ها و بدبختی‌های نامحدود زندگی کنند و هدف این زندگی هم چند بار خم و راست شدن و ذکرها و وردهای خشک و عادی و بی اثر باشد؟.»!


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, :: 19:27 :: توسط : عبدالحمید امینیان

فکر آنچنان زرنگ و حيله گر است که همه چيز را براي متقاعد ساختن خويش تحريف مي کند. فکر در طلب خويش براي کسب لذت، اسارت و بندگي خود را دستي دستي به جان مي خرد. فکر، مولد دو بيني در تمامي روابط مان است: يعني از طرفي در ما عصيان و لجاج به وجود مي آورد که به ما لذت مي بخشد و از طرفي ديگر موجد آرزو و اشتياق براي ملاطفت و صلح و آرامش در ماست. اين جريان همواره سراسر زندگي ما را در بر گرفته است. فکر نه تنها باعث دو بيني، احوليت(دو بيني) و تناقض در ما شده است، بلکه به خاطرات بي شماري را که از لذت و رنج داشته ايم جمع آوري کرده و خود از همين خاطرات دوباره زائيده میشود.کار ذهن بازی با خود است .می گریاند میخنداند ولی نتیجه اینکه هیچ رضایتی حقیقی در ان نیست یک تسلسل باطل از گریه تا لبخند و برعکس است .اگر از این چرخ بیرون رویم .ان شراب ناب را خواهیم چشید.و مستی ابدی بر ما عارض خواهد شد.

 

تولد دوباره - کریشنا مورتی


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, :: 19:21 :: توسط : عبدالحمید امینیان

عنوان بصرى و امام صادق(ع)

علاّمه مجلسى در بحارالأنوار مى‏گويد: اين عبارت را به خط شيخ خود، شيخ بهايى ديده‏ام:

شيخ شمس‏الدين محمد بن مكى گفته است: از دستنوشته شيخ احمد فراهانى، از عنوان بصرى ـ كه پيرمردى 94 ساله بودـ نقل مى‏كنم كه گفت:

سالها نزد مالك بن انس رفت و آمد داشتم. چون جعفر بن محمد به مدينه آمد، شروع به رفت و آمد نزد وى كردم و دوست مى‏داشتم همچنان كه از مالك كسب دانش مى‏كردم، از وى نيز دانشى بياموزم.

او روزى به من گفت: من از طرف حكومت تحت نظر هستم؛ در عين حال، در همه ساعات شب و روز اذكارى دارم؛ پس مرا از اذكار و اوراد خود باز مدار و دانش خود را چون گذشته از مالك بگير و با وى رفت و آمد نما.

من از اين واقعه غمگين شدم، و در حالى كه از نزد وى بيرون مى‏آمدم با خود مى‏گفتم: اگر در من خيرى ديده بود، از رفت و آمد با خود منعم نمى‏كرد. پس وارد مسجد پيامبر شده، سلامى داده، بازگشتم. فرداى آن روز به حرم پيامبر رفته، دو ركعت نماز گزاردم و پس از نمازْ دست به دعا برداشتم و گفتم: خدايا، خداوندا! از تو مى‏خواهم كه قلب جعفر را با من مهربان كنى، و آن‏قدر از علم وى بهره‏مندم سازى كه به راه راست هدايت شوم. بعد، غمگين به سوى خانؤ خود رفتم و به جهت محبتى كه از جعفر در دل داشتم، ديگر نزد مالك نرفتم، و جز براى نماز واجب از خانه بيرون نيامدم. سرانجام صبرم به پايان رسيد و دلم تنگ شد.

 

 

 

در اين وقت ـ كه بعد از نماز عصر بود ـ لباس پوشيده، به قصد ديدار جعفر بيرون رفتم. چون به در خانه‏اش رسيدم، اجازه خواستم. خادمى بيرون آمد و گفت: چه مى‏خواهى؟ گفتم: عرض سلام بر شريف. گفت: او در محراب خود به نماز ايستاده است. من نيز در مقابل در خانه ‏اش نشستم.

طولى نكشيد كه خادم بيرون آمد و گفت: به بركت خدا، داخل شو. من وارد شده، سلام كردم. او جواب سلام مرا داده، فرمود: «بنشين؛ خدا تو را رحمت كند.» نشستم، و او مدتى سر به زير انداخت، سپس سر برداشت و فرمود: «كنيه‏ات چيست؟» گفتم: ابوعبداللّه. فرمود: «اى ابو عبداللّه، خداوند تو را بر كنيه‏ات ثابت كند و تو را توفيق دهد! چه مى‏خواهى؟» در دل گفتم: اگر در اين سلام و زيارت مرا جز اين دعا بهره‏اى نباشد، برايم بسيار است.

او دوباره سر برداشت و فرمود: «چه سوءالى دارى؟» گفتم: از خدا خواسته‏ام تا دلت را با من مهربان گرداند و از دانش تو بهره‏مندم سازد، و اميدوارم كه خداوند دعايم را درباره شما مستجاب كرده باشد. فرمود: «اى ابا عبدالله، دانش با دانشجويى به دست نمى‏آيد، بلكه نورى است كه خداوند آن را در دل هر كس كه هدايتش را بخواهد قرار مى‏دهد. پس اگر طالب علم هستى، اول در وجود خود به دنبال حقيقت عبوديت باش، و با به كار بستن علم آن را بجوى، و از خدا طلب فهم كن تا تو را بفهماند.»

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, :: 18:8 :: توسط : عبدالحمید امینیان

در طول زندگی بسیار پیش آمده که در شرایط مختلف با خود گفته ایم که ای کاش مال من نیز همچون عده ای از مردم بسیار می بود تا به وسیله آن می توانستم بهتر زندگی کنم . اگر همه ی ما انسان ها در زندگی به یک سری از مسائل دقت بیشتری داشته باشین و آنان را مراعات نمائیم ، قطعاً هیچ گاه نا امید و فقیر نخواهیم بود .

برکت طعام

1- باور کنیم که روزی رسان خدا است

«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ؛ خدا روزی رسان است و اوست دارنده ی نیرویی سخت استوار.» (سوره ی الذاریات، 58) دانستن اینکه خداوند روزی رسان است ، با «باور» این مطلب، تفاوتی بسیار دارد و در اثر امتحانات مختلف معلوم می شود، چه کسانی اهل یقین هستند.

«إِنَّ رَبَّكَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا ؛ پروردگار تو در رزق هر کس که بخواهد گشایش می دهد یا تنگ می گیرد؛ زیرا او به بندگانش آگاه و بینا است. (سوره الاسراء،30)

 

2- معیار، برای طلب روزی

امام حسن (علیه السلام) فرمود: «در طلب روزی مانند کسی که برای چیره شدن (بر دشمن) پیکار می کند، کوشش مکن و به تقدیر نیز چندان تکیه مکن که از کار و کوشش دست کشی؛ زیرا در جستجوی فضل و روزی خدا برآمدن، از سنت است و پوییدن راه اعتدال در طلب روزی، از عفت است. نه عفت، روزی را از انسان دور می کند و نه حرص، روزی زیاد می آورد؛ چه، روزی قسمت شده است و حرص زدن موجب افتادن در ورطه ی گناهان می شود.» (میزان الحکمة،ج5، ح 7150)

لذا از طرفی نیازی نیست همه ی هم و غم و فکر خود را صرف بدست آوردن روزی کنیم؛ زیرا میزان روزی ما، (به شرط کار و تلاش در حد لازم) مقدر شده است؛ از طرف دیگر نیز، نباید بدلیل اعتقاد به مقدر شدن روزی، کار و تلاش را ترک کنیم؛ زیرا یکی از سنت های الهی و شرط در روزی، کار و تلاش است.

 

3-فرق روزی با حقوق

یک نکته که باید جدا به آن توجه کنیم آن است که بدانیم روزی با حقوق و درامد عادی که با کسب و کار بدست می آوریم تفاوت دارد. حقوق دادن مستند به بندگان است ولی روزی مستند به خداوند است . حقوق و دست مزد ها مشخص است, ولی خدای متعال گاهی از جایی روزی انسان را می دهد که قابل محاسبه نیست. ممکن است روزی از طریق برکت در مال و عمر باشد.

چه کنیم که مال هایمان برکت پیدا کنند ؟!

 

نکاتی در باره ی برکت در مال

1- داشتن ایمان و تقوا

یکی از عوامل مهم برکت زا در زندگی، داشتن ایمان و کسب تقوا می باشد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ ؛ اگر مردم قریه ها ایمان آورده و پرهیزکاری پیشه کرده بودند، برکت های آسمان و زمین را به رویشان می گشودیم» (سوره اعراف، 96)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «خدایا برکت را در صبحگاهان، برای امت من قرار ده ... اگر کسی خواهان رفع نیاز است، صبحگاهان به سوی آن شتابد؛ زیرا من از خدای سبحان خواستم که روزی را صبحگاهان برای امت من قرار دهد.»

از مهمترین عوامل برکت در رزق و روزی، داشتن ایمان و تقوا (عمل به واجبات و ترک محرمات) است. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «خدای عز و جل به یکی از پیامبران خود وحی فرمود که: هر گاه اطاعت شوم خشنود گردم و چون خشنود گردم برکت دهم و برکت من بی پایان است.» (میزان الحکمة، ج1، ح1700)

 

2- قرض دادن به یکدیگر

قرض دادن به دیگران نیز، به زندگی انسان برکت می دهد؛ در حدیثی که از حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) نقل شده است، «وام دادن به یکدیگر» را از عوامل برکت زا برشمرده اند.

 

3- با وضو بودن

«اگر کسی بی وضو در طلب حاجت خود برود و نیازش برآورده نشود، جز خویشتن، کسی را سرزنش نکند.» (تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج17، ص281)

 

4- بیداری، هنگام بین الطلوعین

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «خدایا برکت را در صبحگاهان، برای امت من قرار ده ... اگر کسی خواهان رفع نیاز است، صبحگاهان به سوی آن شتابد؛ زیرا من از خدای سبحان خواستم که روزی را صبحگاهان برای امت من قرار دهد.»(همان )

 

5- عدم کسالت و تنبلی در کار

«در تحصیل روزی کسالت نورزید، زیرا گذشتگان ما با تلاش و سرعت، به دنبال کار می رفتند.»(همان)

 

6-اعتدال، میانه روی و قناعت در زندگی

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «لا کنز اغنی من القناعة و لا مال اذهب للفاقة من الرضی بالقوت. و من اقتصر علی بلغة الکفاف فقد انتظم الراحة و تبوأ خفض الدعة؛ هیچ گنجی بی نیازکننده تر از قناعت، و هیچ مالی در فقرزدایی، از بین برنده تر از رضایت دادن به روزی نیست و کسی که به اندازه کفایت زندگی از دنیا بردارد به آسایش دست یابد و آسوده خاطر گردد.» (نهج البلاغة، حکمت 371)

قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهانگرد را (سعدی)

امام در حدیثی دیگر فرمودند: «کفی بالقناعة ملکا و بحسن الخلق نعیما؛ آدمی را قناعت برای دولتمندی و خوش خلقی برای فراوانی نعمت ها کافی است.» (نهج البلاغه ،حکمت 229)
پول

7-احسان به مردم، بویژه به اهل خانه

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر که با خانواده ی خود نیکوکار باشد، روزیش زیاد می شود.» (همان، ح7185)

 

8- خوش اخلاقی

امام علی (علیه السلام) فرمود: «گنجهای روزی، در اخلاق خوش نهفته است.» (همان، ح 7188)

 

9- اطعام کردن

پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «روزی کسی که اطعام می کند، سریعتر از فرو رفتن کارد در کوهان شتر، به سویش می آید.» (همان، ح 7190)

 

10- قرض دادن

امام علی (علیه السلام) فرمود: «کمک مالی کردن به برادر دینی، روزی را زیاد می کند.» (همان، ح 7199)

 

11- امانتداری

حضرت در حدیثی دیگر فرمودند: «امانتداری روزی را زیاد می کند.»

12- دعا کردن در حق مؤمنین

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «پشت سر برادرانت دعا کن، که این کار روزی را به طرف تو سرازیر می کند.» (همان، ح 7193)

13- پاکیزگی و طهارت

به رسول خدا (صلی الله علیه و اله) عرض شد: دوست دارم روزیم زیاد شود؛ فرمود: پیوسته در حال طهارت و پاکیزگی باش، روزیت افزایش می یابد.»

آیت الله قاضی (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: «دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان»

با استفاده از کلام حضرت نتیجه می گیریم که پاک بودن از آلودگیها و نجاسات، در جلب روزی مؤثر است و شاید بتوان گفت: چون وضو گرفتن نیز نوعی پاکی از آلودگی ها می باشد، می توان با دائم الوضو بودن، جلب روزی کرد.

14- صدقه دادن

امام علی (علیه السلام) فرمود: «با صدقه دادن، روزی را فرود آورید.» (همان، ح 7196)

15- پرداخت حقوق شرعیه (خمس و زکات)

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «زکات دادن، روزی را می افزاید.»

16- نیت پاک

امام علی (علیه السلام) فرمود: «هر که خوش نیت باشد، روزیش زیاد می شود.» (همان، ح 7198)

17- نماز شب

آیت الله قاضی (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: «دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان».

بخش دین تبیان

 

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, :: 17:40 :: توسط : عبدالحمید امینیان

 

زندگی یک فرصت تکرار ناپذیر است.

بیا قدرش بدانیم...

کاش پرده می فهمید

تا پنچره باز است فرصت رقصیدن دارد...

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, :: 17:34 :: توسط : عبدالحمید امینیان
درباره وبلاگ
سراسر وجود من زیارت است
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی-زیارت-غز






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 76
بازدید کل : 37600
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1